نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |










نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

این رو کی می تونه حل کنه؟
5+3+2 = 151022

9+2+4 = 183652

8+6+3 = 482466

5+4+5 = 202541

THEN ;

7+2+5 =???????

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

مردي از حلوا فروشي درخواست كرد تا يك كيلو حلوا به او نسيه بدهد.حلوا فروش گفت بچش كه عالي است

مرد گفت:من روزه هستم و قضاي روزه سال پيش را دارم.

حلوا فروش گفت:به خدا پناه مي برم از اين كه با تو معامله مي كنم.تو قرض خدا را يك سال عقب مي اندازي با من معلوم نيست چكار كني؟

نوشته شده در تاريخ جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

به نظر شما بهترين خواننده نسل جوان كيست؟

1-محسن يگانه            2-محسن چاووشي                  3-احسان خواجه اميري                 4-رضا صادقي

5-مرتضي پاشايي         6-مهدي احمدوند                     7-ياس                  8-گزينه هاي ديگر

البته كسايي كه گزينه موردنظرشون تو اينا نيست ميتونن گزينه 8 رو انتخاب كرده و خواننده مورد نظرشونو بگن

لطفا دلايل انتخابتونو اگه ميتونين بگين.                                      با تشكر از نگاه گرمتان

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه‏ های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:...



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد

شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید . او  اظهار داشته  بود  که  هنگام  خرید  یک بسته صابون  متوجه شده بود که  آن قوطی خالی است.

بلافاصله  با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد  کارخانه  این مشکل  بررسی ،  و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی  و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید  .  

مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند:....



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

دوستان لطفااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا نظر بدین

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
 

آرزومه تورو ببینم ستاره ی دلم شی.........................تو آسمون ها عین ستاره می درخشی

آرزومه تو رو ببینم بگی تو رو میخوامت.......................بگی شدم اسیر عشق تو نگاهت

دل نگرونم دیگه بی تو نمی تونم..........................عزیز جونی بگو پیشت میمونم

خیلی تو مهربونی بگو پیشم میمونی..................کنار من باش نگو نمیتونی

آرزومه تو مال من شی دست تو بگیرم...............تو نباشی کنارم بدون تو میمیرم

آرزومه بگی همیشه کنار تو بمونم..................من دیونه هر شب برای تو بخونم.برای تو بخونم

دل نگرونم دیگه بی تو نمی تونم..........................عزیز جونی بگو پیشت میمونم

خیلی تو مهربونی بگو پیشم میمونی..................کنار من باش نگو نمیتونی

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
                                       
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 بهمن 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

سلام دوستان

من ی مدتی مشکل داشتم نتونستم در خدمتتون باشم

                                                  ولی الان در خدمتتونم

                                                                         با تشکر از شما و نگاه گرمتان

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،
که یکی بود ، دیگری هم بود .
همه با هم بودند .
و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .
از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .
 هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .
 و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
هنر نبودن دیگری





تورا دختر خانوم می‌نامند مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است…

دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا می‌کند و نه با اشک و افسون.


اما تمام این‌ها را هم در برمی‌گیرد…


تو نه ضعیفی و نه ناتوان، چرا که خداوند تو را بدون خشونت و زورِ بازو می‌پسندد.


اشک ریختن قدرت تو نیست، قدرت روح توست .
 
نوشته شده در تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
مرد رفته گر آرزو داشت برای یكبار هم كه شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره كوچكشان باشد و با هم غذا بخورند . او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند . هر شب از راه نرسیده به حمام كوچكی كه در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق كار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست . تنها هم سفره او همسرش بود كه در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می كرد و همین بود كه آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .
یك شب شانس آورد و یكی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیك خانه شان رساند و او با یك جعبه شیرینی و چند تا پاكت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید . وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یك به بهانه ای با پدر شام نخوردند . دلش بدجوری شكست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشكی بچه ها از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :
"چقدر امشب گشنگی كشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه . با اون دستاش كه از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه . آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره "


نوشته شده در تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
از فردی نقل شده است که :
  خیلی سال پیش كه دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند.
تعدادی هم برای محكم كاری دو بار این كار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای كلاس كه مجبور باشی تمام ساعت را سر كلاس بنشینی.
هم رشته ای داشتم كه شیفته ی یكی از دختران هم دوره اش بود.
هر وقت این خانم سر كلاس حاضربود، حتی اگر نصف كلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت:استاد همه حاضرند!
و بالعكس، اگر تنها غایب كلاس این خانم بود و بس، می گفت:استاد امروز همه غایبند، هیچ كس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل ازدواج كردند و دورادور می شنیدم كه بسیار خوب و خوش هستند.
امروز خبردار شدم كه آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ كرده است:
هيچ کس زنده نیست ....
همه مردند


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |


زندگی

سمفونی بودن ها و نبودن ها را اجرا می کند

بهاری بمان!

دلت را پر از پرواز کن

تا به مقصد این راه پرپیچ و خم برسی

 
sad 
 
وقتي دلتنگــــ تــــــــو ميشوم...

وقتي عطر تنتــــ را ميخواهم...

به بـــــآد هم التماس ميكنم..

خــــــــــدا كه جاي خود دارد
...
sad 
 
 
تقــویمِ امـسال هـــم..

بـا تقـــویــمِ پــارسال..

هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..

وقتـی:

زنـــدگی..

تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..

تعــطــــــیل اسـت
 !
 
sad 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند…
.
.
.
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

میگن آدمای زشت مسیج رو با 60 باز می کنن دیگه دیر شده انگشتتو برندار

                          *********************************

دوستت دارم بی کلک،کوچولوی مارمولک

دوست دارم یه خورده قد یه سوسک مرده

                         **********************************

دوست داشتن و دوست داشته شدن یه حس خیلی قشنگِ که بعضیا رسما خـــــرابش کردن

                              ***************************************

خوش به حال پراید !

ارزش اونم رفت بالا ولی ما هنوز همونی که هستیم هستیم

                            ***************************************

آب مایه حیات است. لطفا در مصرف برق صرفه جویی کنید

اداره گاز ....

.                          ****************************************

 

توی زندگی انتخاب دو چیز خیلی سخته:

 

1- همسر

 

2- هندوانه

                         *****************************************

سربازی راهی است برای آدم شدن پسرها .......ولی هیچ راهی برای آدم شدن دختر ها وجود ندارد!!!


 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 19 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

میگی با من که باشی هرچه باداباد             حتی باشم تو ناکجا آباد
میسپاری تقدیرت رو دست باد            فکر ما درگیر فکر تو آزاد
میگم آیندم با تو چی میشه         میگی قسمتت هرچی بود همون میشه
میگم این طرز فکرو از سرت دور کن        میگی من همینم تو اخلاقتو با من جور کن


هی سره ما کلاه میذاری منه ساده ی پا پتی          میگم اینجوری نمیشه میگی اصلأ اینجوری راحتی
میگم ولم کن نمیخوام بسه کم ما رو بچرخون     اگه قسمت ما اینه باشه خیالی نیس بچرخون

هی وعده دادی برات اینجور صلاحه           هی میگفتم نه این فکرت اشتباهه
هی میگفتی نه این قصه جور دیگه س        هی میگفتم نه تو کفش تو یه ریگ هس
هی میترسیدم باهام بازی در بیاری            من برم فردا پشتم حرف در بیاری
هی میترسیدی من از تو بترسم          میگم بدونی من از گرگ میترسم

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

زحمتام برای اینه که حرفام باورت باشه      اگه من یه روزی مردم یه سقفی رو سرت باشه
سختی میکشم نبینم که خونم روی آب باشه      من پیرمرد که رفتم یه عکسی توی قاب باشه
سختی اینقد دیدیم خنده رفت از یادم    تو بخند و شاد باش من با شادیت شادم
مطمئنم دیدی عشقت اینجا جاشه     من میرم بانی باش اسمی از من باشه

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

روزي استادی از فرنگ از شخصي پرسید: شما تو ایران چای بیشتر می‌خورید یا قهوه؟
شخص بگفتا: چایی بیشتر می‌خوریم ولی كتابي در غايت طرز تهیۀ قهوه در کشورمان داریم که 4 جلد است وهرجلدش به چه ضخامتي !! برق  360 ولت از سر استاد پرید و گفت: وای نام آن کتاب چیست؟؟
بگفتا: اصول کافی!!!!
 

نوشته شده در تاريخ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

چهار چیز است که نمی توان آن ها را برگرداند:

1-سنگ...پس از رها کردن 2-حرف...پس از گفتن 3-موقعیت... پس از پایان یافتن و زمان...پس از گذشتن

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

سلام دوستان خوبين؟ اميدوارم كه مطالبم راضي كننده باشه و اما دو خبر خوش:

1-از دوهفته ديگه بخش پخش كننده موسيقي فعال ميشه

2- من تصميم گرفتم يك بخش به نام 7sms در نظر بگيرم كه هفت اس ام اس از انواع اس ام اس رو براتون تو وبلاگ بزارم در ضمن اين بخش فقط شنبه شب ها است و تو اين هفته به مناسبت ولنتاين هفت اس ام اس عاشقانه است ولي از هفته بعد روال كار تغيير پيدا مي كند و ديگر هيچ.

فقط نظر يادتون نره

نوشته شده در تاريخ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

کاش می شد سه چیز را از کودکان یاد بگیریم:

1-بی دلیل شاد بودن و پای کوبیدن 2-همیشه سرگرم کار بودن وبیهوده ننشستن 3-حق و خواسته خود را با تمام وجود خواستن و فریاد زدن

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می کردند

اولی : زنم داشت داستان دو شهر را می خواند که دو قلو زایید

دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند که سه قلو زایید

سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه

وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند.

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

غضنفر رو می‌برن سربازی، تمرین چتربازی.
موقع پریدن که میشه، همه می‌پرن به جز غضنفر.

یارو گروهبانه میگه: سرباز بپر!‌ غضنفر میگه: من نمی‌پرم!
یارو میگه: یعنی چی؟ گفتم بپر!
باز غضنفر میگه: جناب سروان من نمی‌پرم!
گروهبانه میگه: آخه چرا نمی‌پری؟
غضنفر میگه: جناب سروان مادرم دیشب خواب دیده که چتر من باز نمیشه و من میفتم میمیرم!

گروهبانه شاکی میشه، میگه: مرتیکه چرا مزخرف میگی؟! خواب ننه تو چیکار داره به چتر بازی؟! یالله بپر!‌
غضنفر میگه: نه جناب سروان، مادر من هرچی خواب ببینه درست درمیاد، من نمی‌پرم!
آخر گروهبانه شاکی میشه، ‌میگه: ‌بابا اصلاً تو بیا چتر منو بگیر، من چتر تورو می‌گیرم.
غضنفر میگه: خیلی خوب جناب سروان، ولی شما نپری ها!

خلاصه غضنفر چتر گروهبانه رو برمی‌داره و می‌پره و از قضا چترش هم باز میشه.
همین جور که داشته واسه خودش خوش و خرم می‌رفته پایین،
یهو می‌بینه یک چیزی از بغلش مثل گلوله رد شد به طرف پایین و گفت :

بووووووووووووم! :| :) ))))

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

fu1998 2 محض خنده ! بیایید تو یه کم بخندیم

۱- یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم…! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم

be محض خنده ! بیایید تو یه کم بخندیم

۲- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!

be محض خنده ! بیایید تو یه کم بخندیم

۳- بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!

be محض خنده ! بیایید تو یه کم بخندیم




ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

 

کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد…

پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!

استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.

در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.

بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.

استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.

سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان ، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!

سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با

ستفاده از همان تک فن برنده شود.

وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید.

استاد گفت: “دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی!

یاد بگیریم که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنیم!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

1. چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
۲٫ چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟
۳٫ چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟
۴٫ چرا تو خونه ۴٠ متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟
۵٫ چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟
۶٫ چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟
۷٫ چرا تو فروشگاه شهروند و هایپراستار و … چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
۸٫ چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟
۹٫ چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟
۱۰٫ چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟
۱۱٫ چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟
۱۲٫ چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟




ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
باران که می بارد تو می آیی            باران گل، باران نیلوفر                         باران مهر و ماه و آئینه               باران شعر و شبنم و شبدر      

باران که می بارد تو در راهی            از دشت شب تا باغ بیداریاز عطر عشق و آشتی لبریز             با ابر و آب و آسمان جاری

غم می گریزد، غصه می سوزد        شب می گدازد، سایه می میردتا عطرِ آهنگ تو می رقصد              تا شعر باران تو می گیرد

از لحظه های تشنه ی بیدار             تا روزهای بی تو بارانیغم می کشد ما را و می بینی         دل می کشد ما را تو می دانی


نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

پروردگارا 

             

 

 داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

 

 

                            

 

 چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

 

  تا حالا دقت کردین همیشه بامیه زود تموم میشه و زولبیا زیاد میاد ؟
.
.
.
تا حالا دقت کردین جمله   :
(با تمام احترامی که واستون قائلم  )
استارتی است برای قهوه ای کردن طرف مقابل ؟
.
.
.
ذقت کردید تو دستشویی شیر آبو نیم دور می پیچونی کل آب شهر ازش میپاشه به در و دیوار و سر و صورتت ، حالا ۱۷ دور باید بتابونی تا بسته شه ؟
.
.
.
دقت کردین بهترین ایده هارو برای دیگرون داریم و برای خودمون عملا هیچی؟

.
.

.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
بی بدیل - فوتبالیست های ایرانی  
 

فوتبالیستها در ایران

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |
 
 
     
  بی بدیل - قیافه مراقب امتحان  
 

قیافه ی مراقب امتحان وقتی صدای پچ پچ می آد!

 
   
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

مطالب عاشقانه احساسی جالب

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،
پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم.
غافل ازینکه خوبها آسان میآیند،
بی رنگ می مانند و بی صدا می روند!!!

——————

آدم های تنهــــــــــــــا ، گاهی خیلی خوشــــــــــــ شانسند
چون کـــسی را ندارند تا از دستــــــــــ بدهند ….

——————

قبل از آنکه برای عکسم

به دنبال قاب بگردی .

خوب مرا نگاه کن …

———————

همه چیز ” زیادش ” دل را می زند
زیاد دوستت داشتم !

—————–

چه فرقی می کند..

در سیرک یا در خانه؟!!

خنده ات که تلخ باشد،

دلت کــه خون باشد،

تو هم دلقکی..!!

—————–



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

زندگي گل سرخي است كه گلبرگهايش خيالي و خارهايش واقعي است.

***************************************************

اي شمع آهسته بسوز شب دراز است ********* اي اشک آهسته بريز غم زياد است

***************************************************

در پارکينگ خاطراتم چشماتو پارک کردم,بعدش هم دلت رو پنچر کردم تا از دلم نري

***************************************************

من خسته ترین واژه ملموس غروبم کاش در این وسعت سبز یک نفر درد مرا میفهمید!

***************************************************

بود شمعي در غم پروانه اي
روشن و تنها به فکر چاره اي
شاپرک پروانه اي در فکر او
آتشي در جان او افکنده بود
درد پروانه ز درد شمع بود
شمع هم از درد پروانه فروزان گشته بود

***************************************************

سازنده ترين کلمه((گذشت)) است...آن را تمرين کن. پرمعني ترين کلمه((ما)) است...آن را به کار بر. عميق ترين کلمه((عشق)) است...به آن ارج بده. بي رحم ترين کلمه(( تنفر)) است...با آن بازي نکن. خودخواهانه ترين کلمه((من)) است...از آن حذر کن. نا پايدارترين کلمه((خشم)) است...آن را فرو بر. بازدارنده ترين کلمه((ترس)) است...با آن مقابله کن. با نشاط ترين کلمه ((کار)) است...به آن بپرداز. پوچ ترين کلمه((طمع)) است...آن را بکش. سازنده ترين کلمه((صبر)) است...براي داشتنش دعا کن

***************************************************

زندگي اجبار است مرگ اخطار است دوستي فقط يکبار است اما جدايي بسيار است

***************************************************



بين هزاران ديروز و ميليون ها فردا . فقط يه دونه امروزه . پس از دستش نديم و ازش لذت ببريم و با اين اس ام اس به عزيزانمون بگيم دوستشون داريم

***************************************************

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

پ نه پ

*به داداشم ميگم:خيلي دوست دارم.ميگه:چيه باز پول ميخواي؟

ميگم :پ نه پ يهو عاشق ريش و سبيلت شدم.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
*دارم چايي ميخورم داغ داغ سوختم.بابام ميگه:سوختي؟
ميگم:پ نه پ رفتم مرحله بعد.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
*زنگ زدم 118 ميگم:نيما حق دوست.ميگه:شمارشو ميخواي؟
ميگم:پ نه پ خودمو معرفي ميكنم اسم شما چيه؟
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
*به همكارم ميگم همين الان يه فيلم دانلود كردم.ميگه:از تو اينترنت؟
ميگم:پ نه پ از تو كانال كولر،اتفاقا پهناي باندشم زياده،قطعي هم نداره.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
*عاقد سر سفره عقد؛عروس خانم وكيلم؟پ نه پ دكتري!دعوتت كرديم سطح مجلس بره بالا!
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
*به معلممون ميگم:آقا اجازه هست بريم دستشويي؟!!!ميگه:واجبه؟پ نه پ مستحبه!!
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, توسط ابوالفضل نجاتی |

 به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی
اگریلدای دیگرمن نباشم، تو باشی وتو باشی وتو باشی
پیشاپیش یلدات مبارک
########اس ام اس شب یلدا########
مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشه
یا انارات ترش از آب دراد
یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه
یا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشه
 مهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه
########اس ام اس شب یلدا########
لبی سرد و دلی افسرده داریم /  به سر افکار تیپا خورده داریم
 رسد پایان پاییز و از آغاز /  هزاران جوجه ی نشمرده داریم !
########اس ام اس شب یلدا########
درنای خشک مرثیه خوان نمانده است / طفلی برای زینت کبری نمانده است
باید به جای حافظ و سعدی لهوف خواند / دیگر برای ما شب یلدا نمانده است . . .
یا حسین


########اس ام اس شب یلدا########



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.